LOVE
گاهی آدمهای تنها ,خیلی خوش شانس هستند چون کسی را ندارند تا از دست بدهند مادرم میگفت ***************** ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺍﻧﺘﻬﺎﺵ ﻣﻌﻠوم نیست پیاده یا سواره بودن فرقی نمیکنه اما اگر همراهی داشته باشی که تنهات نذاره *************** قلب من برای تو می تپد
تمام قصه هامو ازتو دارم بهترین خاطره هامو ازتو دارم تو این شبای خالی از ستاره آخرین ترانه هامو از تو دارم... خواستم توی قلبت خونه کنم دیدم زمینش خیلی گرونه ! ما که فقیریم ، توی چشات چادر میزنیم . . . فرقی نمیکنه که به اندازه دل یک گنجشک دوستت داشته باشم یا به اندازه دل فیل مهم اینه که به اندازه یک دل دوستت دارم . . .
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..! سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)SH
دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت نه فقط از خود ، بلکه از تمام دنیا تنفر داشت اما یکنفر را دوست داشت “ دلداده اش را “ با او چنین گفته بود : « اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس تو و رویاهای تو خواهم شد » و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد و دختر آسمان را دید و زمین را ، رودخانه ها و درختها را آدمیان و پرنده ها را و نفرت از روانش رخت بر بست دلداده به دیدنش آمد و یاد آورد وعده دیرینش شد : « بیا و با من عروسی کن ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام » دختر برخود بلرزید و به زمزمه با خود گفت : « این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ » دلداده اش هم نابینا بود و دختر قاطعانه جواب داد : قادر به همسری با او نیست دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشکهایش را نبیند و در حالی که از او دور می شد گفت : « پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی . . .» گمـــــــــان می کـــــردم وقتــــــــی نبــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــاشم
نمیدونی چقدر دلم هواتو کرده تقدیم به ... نازم ...دلم واست تنگ شده عشقم عاشق هر کس شدم او شد نصیب دیگری/ دل به هر کس دادم او زد به قلبم خنجری/ من سخاوت دیده ام دل را به هر کس میدهم/ شرم دارم پس بگیرم انچه را بخشیده ام. انقدر در کشتی عشقت نشینم روزو شب یا به عشقت میرسم یایا غرق دریا میشوم ! به چشمانم نگاه کن--خواهی دید ی یکی از خونه هارو آوردم پایین وقتی اومد بیرون و سرم داد زد وعصبانی شد فهمیدم این همون دختر آرزوهامه که همیشه منتظرش بودم. بعد از اون اتفاق هر هفته می رفتم Jigare man boode SH
بمان با من که من بی تو صدایی خسته در بادم، در این اندوه بی پایان بمان تنها تو در یادم ، شبیه برگ پاییزی پر از احساس دلتنگی ، مانند یک دریا ، زلال و صاف و بی رنگی ، نگاهت بیقرار کیست؟ تو ای خاتون دریاها ، تو ای محبوبه شبها ، تو ای زیباتر از رویا ، چه شبهایی که من بی تو خزان عشق را دیدم ، ولی از عشق گفتم باز، کنار غصه روییدم ، بلور اشک های من همان آغاز تنهایی ست ، مرور خاطرات دل عجب تکرار زیبایی ست. چند روزی می شد که دیگه زمین نمیرفتیم وتوی اون کوچه با دوستام فوتبال بازی میکردیم که زدم شیشه ی یکی از خونه هارو آوردم پایین وقتی اومد بیرون و سرم داد زد وعصبانی شد فهمیدم این همون دختر آرزوهامه که همیشه منتظرش بودم. بعد از اون اتفاق هر هفته می رفتم ویکی از شیشه هاشونو میاوردم پایین فقط به بهونه ی دیدنش, حتی دلم واسه داد زدن هاش هم تنگ شده بود از همون روز اول قلبم تو آفساید نگاهش بود اما اون با خودخواهیش منو از زندگیش اوت کرد ولی من بازم کم نیاوردم و ادامه دادم اون روز... وقتی اون روز... وقتی اون روز با نامزدش دیدمش فهمیدم به فینال نرسیده
چند روزی می شد که دیگه زمین نمیرفتیم وتوی اون کوچه با دوستام فوتبال بازی میکردیم که زدم شیشه ی یکی از خونه هارو آوردم پایین وقتی اومد بیرون و سرم داد زد وعصبانی شد فهمیدم این همون دختر آرزوهامه که همیشه منتظرش بودم. بعد از اون اتفاق هر هفته می رفتم ویکی از شیشه هاشونو میاوردم پایین فقط به بهونه ی دیدنش, حتی دلم واسه داد زدن هاش هم تنگ شده بود از همون روز اول قلبم تو آفساید نگاهش بود اما اون با خودخواهیش منو از زندگیش اوت کرد ولی من بازم کم نیاوردم و ادامه دادم اون روز... وقتی اون روز... وقتی اون روز با نامزدش دیدمش فهمیدم به فینال نرسیده
از پشت شیشه های بزرگ دلتنگی گریه میكنم و آرزو میكنم كه كاش برای یك لحظه فقط یك لحظه آغوش گرمت را احساس كنم ، میخواهم سر روی شانه های مهربانت بگذارم تا دیگر از گریه كم نشوم . تو مرا به دیار محبتها بردی و صادقانه دوستم داشتی پس بیا و باز در این راه تلاش كن اگر طاقت اشكهایم را نداری . در راه عشقی پاك تر و صادقانه تر، زیرا كه من و تو ما شده ایم پس نگذار زمانه بیرحم دلهایی را كه از هم جدا نشدنی است را به درد آورد دلم را به تو دادم و كلیدش را به سوی آسمان خوشبختی ها روانه كردم چه شبها كه تا سحر به یادت با گونه های خیس از دلتنگی ها به سر بردم چه روزها با خاطراتت نفس كشیدم پس تو ای سخاوت آسمانی من … مرا دریاب كه دیوانه وار دوستت دارم اینو واسه کسی نوشتم که دیوانه وار عاشقشم دلم تنگه برات عزیزم... SH لحظه ها رو با تو بودن در نگاه تو شکفتن بی تو اما سر سپردن بی تو و عشق تو بودن
از غم خبری نبود اگر عشق نبود بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود از آینه ها غبار خاموشی را در سینه ی هر سنگ، دلی در تپش است بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟ از دست تو در این همه سرگردانی
دارم میام پیشت جاده چه همواره جاده چه همواره هوا چقدر صافه فقط تو میفهمی امشب چه خوشحالم امشب تو هم مثل خودم چه بیتابی از این ور جاده تا اون ور جاده میام که باز دستات رفیق دستام شه
از گم شدن همه میترسیم اما زیباترین روز زندگیام روزی بود که با تو در میانه جنگل گم شدیم. مثل همه آدما که توی یه روزی متولد می شن . اون هم توی یه روز از روزای خدا متولد شده . همه چیز با یه تولد شروع می شه . . . فرق اون با بقیه آدما : فقط برای تو ست .
فقط برای تو . . . و عشق شروع می شه . برای تو . همون روزی که متولد شده . کسی که دوستش داری . کسی که دوستش داری. حتی اگه اونروز نباشی : حتی اگه اونروز ندیده باشیش . ولی همه چیز با یه تولد شروع می شه . . . وقتی که اون متولد شد . عشق آغاز شد
SHعزیزم دوستت دارم هر کجا هستم تو را هر جا که هستی می پرستم I LOVE YOU sh میدونمـــ کـــه دوستـــŇaĐaRi خانمی ۳ پیر مرد جلوی درب خانه اش دید.
چقدر بده آدم دلش به اندازه یه دنيــــــــــــــــــــــــا گرفته باشه ولی حتی حق ناراحت شدنم نداشته باشه چقدر بده آدم حسرت داشتن خیلی چیزا رو داشته باشه و جای خالیشون و حس کنه ولی مجبورش باشه به روي خودش نياره خوش و شاد باشه ولي باشه منم ميشم مترسك خندون خدای من.من تنهام یارایی را برای یاری دهنده ام نیست دستم را بگیر که احساس میکنم هر چه بیشتر برای رهایی از مرداب سختی ها و دلتنگی های این دنیا دست و پا می زنم بیشتر در ان غرق می شوم و در ان فرو می روم یا پر پروازم ده یا ..... گفته بودی هر گاه تو را به دهنه پرتگاه بردم هراس مکن چون یا تو را از پشت خواهم گرفت یا به تو پر پرواز خواهم داد. خدای من وقتش رسیده پس چرا کاری نمی کنی سنگ ریزه های زیر پایم در حال فرو ریختنند پس چرا یاریم نمی دهی؟؟
آسمان را بنگر كه هنوز بعد صد ها شب و روز گرم و آبي پر از مهر به ما مي خندد يا زميني را كه دلش از سردي شب هاي خزان نه شكست و نه گرفت بلكه از عاطفه لبريز شد و نفسي از سر اميد كشيد و در آغاز بهار دشتي از ياس سپيد زير پاهامان ريخت تا بگويد كه هنوز پر از امنيت و احساس خداست
*************************
دوستانت را ببین
همه به جایی رسیده اند
نمیدانست
منتظر نشسته ام
تا به تو برسم
بی انتها بودن جاده برات آرزو میشه
هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساس ات می کنم
و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری
دوری، فاصله و فضا بین ماست
و تو این را نشان دادی و ثابت کردی
نزدیک، دور، هر جایی که هستی
و من باور می کنم قلب می تواند برای این بتپد
یک باره دیگر در را باز کن
و دوباره در قلب من باش
و قلب من به هیجان خواهد آمد و خوشحال خواهد شد
ما می توانیم یک باره دیگر عاشق باشیم
و این عشق می تواند برای همیشه باشد
و تا زمانی که نمردیم نمی گذاریم بمیرد
عشق زمانی بود که من تو را دوست داشم
دوران صداقت، و من تو را داشتم
در زندگی من، ما همیشه خواهیم تپید
نزدیک، دور، هرجایی که هستی
من باور دارم که قلب هایمان خواهد تپید
یک باره دیگر در را باز کن
و تو در قلب من هستی
و من از ته قلب خوشحال خواهم شد
تو اینجا هستی، و من هیچ ترسی ندارم
می دانم قلبم برای این خواهد تپید
ما برای همیشه باهم خواهیم بود
تو در قلب من در پناه خواهی بود
و قلب من برای تو خواهد تپید
و خواهد تپید...
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:
دلـــــت می گیــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــرد
1 روز
1 ماه
1 سال
از رفتنــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــم می گذرد . . .
چه خیـــــال ِ بیهوده ایـــــــ
وقــــتی دلت با دیگریســــــــت ...
هوایه قهر و آشتی و نگاتو کرده
دلم می خواد باز شب باشه باز من بشم باز تو باشی
باز حرفایه نا تمومه ما دوتا
باز انکار و بازم تمنا
نمیدونی که اینجا واسه من بی تو جهنمه
هنوز آخرین نگاهه خیست تو ذهنمه
دلم می خواد دستای گرمت رو بگیرم
تو آغوشت گم بشم تا آروم بمیرم
از بوی تنت من مست بشم و تو تویه چشمام خیره بشی
باز دلهره باشه و باز بی تابی
نمی دوندی قلبه شکستم اینجا اسیره
نگفتی با خودت بری دلم میمیره
نمی دونم آسمون اونجا امروز چه رنگیه
آسمونه دله من که از روز سفر ابریه
شب که میشه اشک تو چشمام میشینه
اگه سو داره چشمام واسه اینه
لبخند زیبات رو یک بار دیگه ببینه
که چه معنایی برای من داری
قلبت را جستجو کن و روحت را
و انگاه که مرا انجا یافتی دیگر نخواهی گشت
به من نگو که این عشق ارزش تلاش را ندارد
نمی توانی بگویی که این عشق ارزش مردن ندارد
می دانی که این حقیقت است که
هر چه انجام می دهم برای توست
به ژرفای قلبت نگاه کن--خواهی دانست که
انجا دیگر چیزی برای پنهان کردن نیست
مرا هر چه که هستم قبول کن و جانم بستان
هر انچه دارم و این جان را نیز قربانیت می کنم
به من نگو که این احساس سزاوار نزاع برایش نیست
نمی توانم در برابرش مقاومت کنم--چیزی را به این اندازه نمی خواهم
میدانی که این حقیقت است که
من هر چه انجام دهم برای توست...
حس عشقو در تو دیدن مثل رویای تو خوابه
با تو رفتن با تو موندن مثل قصه تو رو خوندن
تا همیشه تو رو خواستن مثل تشنگیه آبه
اگه چشمات منو می خواست تو نگاه تو می مردم
اگه دستات مال من بود جون به دستات می سپردم
اگه اسمم رو می خوندی دیگه از یاد نمی بردم
اگه با من تو می موندی همه دنیا رو می بردم
تو غبار جاده موندن بی تو خوب من ، محاله
بی تو حتی زنده بودن بی هدف نفس کشیدن
تا ابد تو رو ندیدن واسه من رنج و عذابه
اگه چشمات منو می خواست تو نگاه تو می مردم
اگه دستات مال من بود جون به دستات می سپردم
اگه اسمم رو می خوندی دیگه از یاد نمی بردم
اگه با من تو می موندی همه دنیا رو می بردم
توی آسمون عشقم غیر تو پرنده ای نیست
روی خاموشی لبهام جز تو اسم دیگه ای نیست
توی قلب من عزیزم هیچ کسی جایی نداره
دل عاشقم به جز تو هیچ کسی رو دوست نداره
هیچ کسی رو دوست نداره
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود
این دایره کبود اگر عشق نبود
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود
هوا چقدر بوی عطر تو رو داره
شب داره موهای سیاشو میبافه
از این خوشی لبریز رویاییه حالم
از شوق این دیدار اصلا نمیخوابی
میام آخه چشمات وعده بهم داده
دوباره تو عمق نگاه تو جام شه
تـــو منـــو تنــــــها ßeZậRi
پس بیـــا با هم یکیـــŞĦiற
دست تو دست هم ßeZậRiற
بگــــیریــمــ دســتامــونــو ßaLД
بـــه خــــــدا بگـــیمـــKĦOĐậYД
ما میــخوایمــ تــا زندهــĦaŞtiற
واســـه همـــدیگـــه ßEறoniற
- شما را نمی شناسم ولی اگر گرسنه هستید بفرمایید داخل.
- اگر همسرتان خانه نیستند، می ایستیم تا ایشان بیایند.
همسرش بعد از شنیدن ماجرا گفت: برو داخل دعوتشان کن.
بعد از دعوت یکی از آنها گفت: ما هر ۳ با هم وارد نمی شویم.
خانم پرسید چرا؟
یکی از آنها در پاسخ گفت: من ثروتم، آن یکی موفقیت و دیگری عشق است. حال با همسرتان تصمیم بگیرید کداممان وارد خانه شود.
بعد از شنیدن، شوهرش گفت: ثروت را به داخل دعوت کن. شاید خانمان کمی بارونق شود.
همسرش در پاسخ گفت: چرا موفقیت نه؟
عروسشان که به صحبت این دو گوش می داد گفت چرا عشق نه؟ خانمان مملو از عشق و محبت خواهد شد.
شوهرش گفت: برو و از عشق دعوت کن بداخل بیاید. خانم به خارج خانه رفت و از عشق دعوت کرد امشب مهمان آنها باشد.
۲ نفر دیگر نیز به دنبال عشق براه افتادند. خانم با تعجب گفت: من فقط عشق را دعوت کردم!
یکی از آنها در پاسخ گفت: اگر ثروت و یا موفقیت را دعوت می کردید، ۲ نفر دیگرمان اینجا می ماند. ولی هرجا عشق برود، ما هم او را دنبال می کنیم.
هر جا عشق باشد
موفقیت و ثروت هم هست!
مثل آن روز نخست
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |